| بسم الله |
دوباره روضه شروع شد.... کافی این عزا ، فقط فکر کن مادر خودت است همین... دوباره عزای مادر گرفت مرا ، انگار از قبل مادر میدید مارا آن زمان که محرم رخصت میداد گریه می کردیم برای عزای پسرش.انگار دوباره به نام عشق از خود بیخود می شویم چون مادر دست بر سر ما می کشد. گریه هایمان هم حاصل گریه های مادر است چون آن زمان که مادر در بستر بیماری بود گریه می کرد برای شیعیان علی و اولادش ما هم (ان شاء الله) یکی از آنها... و انگار ما هم عزا دار مادریم . درست است من سید نیستیم و مادر من نیست اما او نیز نظر کرد به من ، این دل که دل نبود پاره دل شد آن زمان ، صدایم بلند شد و گفتم ای وای مادرم.... و مادری انگار میدید و گریه میکرد در محرم سیدالشهدا ، امام الان مادری دست به کمر می آید... همه ی چشم ها منتظر گریه اند ، چله ی بدون گناه گرفتیم مادر ! تا گریه کنیم در هیئت عزای تو... و از محرم تا الان دل ناخودآگاه غم میگرد تا برای کدامین عزا گریه کند ... برای مادر یا پسر بی سرش یا برای علی که الان با چاه سخن می گوید یا برای حسنش... ای مادر ای حامی ولایت علی ما را نیز برای شهادت در راه اسلام دعا کن .
از آن زمان که تو ندای عشق و نور نوکریت را در دل های ما قرار دادی ما نیز نظر کرده به غم بی مادری ، بی حسینی و .... هستیم .
پ ن : ان شاء الله عزاداری همگان در این دهه مورد قبول باشد ما را هم دعا کنید
« سنگر اصلی »
از آن زمان که تو ندای عشق و نور نوکریت را در دل های ما قرار دادی ما نیز نظر کرده به غم بی مادری ، بی حسینی و .... هستیم .
پ ن : ان شاء الله عزاداری همگان در این دهه مورد قبول باشد ما را هم دعا کنید
« سنگر اصلی »